کنایه از ذرۀ خاکی است که در وجود آدمی مرکب است. (از برهان قاطع) (از انجمن آرا). چه این به منزلۀ قرضی است آدمی را. (برهان قاطع). آن ذره از خاک که در بدن آدمی آمیخته شده. (ناظم الاطباء)
کنایه از ذرۀ خاکی است که در وجود آدمی مرکب است. (از برهان قاطع) (از انجمن آرا). چه این به منزلۀ قرضی است آدمی را. (برهان قاطع). آن ذره از خاک که در بدن آدمی آمیخته شده. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 11 هزارگزی جنوب شهسوار و 2 هزارگزی جنوب بلده. کوهستانی و جنگلی دارای هوای معتدل و مرطوب است. 200 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه سه هزار و ولم رود تأمین میشود. محصولش برنج و چای و جالیزکاری و شغل مردم زراعت و گاوداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 11 هزارگزی جنوب شهسوار و 2 هزارگزی جنوب بلده. کوهستانی و جنگلی دارای هوای معتدل و مرطوب است. 200 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه سه هزار و ولم رود تأمین میشود. محصولش برنج و چای و جالیزکاری و شغل مردم زراعت و گاوداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چالوس به تهران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چالوس به تهران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
ده کوچکی است از بخش کرج شهرستان تهران. واقع در 41هزارگزی شمال باختری کرج و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین. کوهستانی و هوای آن سردسیر است. 18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
ده کوچکی است از بخش کرج شهرستان تهران. واقع در 41هزارگزی شمال باختری کرج و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین. کوهستانی و هوای آن سردسیر است. 18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است. (غیاث) (آنندراج). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد: من گاو زمینم که جهان بردارم یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟! معزی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). خون قربان رفته از زیرزمین تا پشت گاو گاو بالای زمین از بهر قربان آمده. خاقانی. شاه بود آگه که وقت ماهی و گاو زمین کلی اجزای گیتی را کنند از هم جدا. خاقانی. گوهر شب را به شب عنبرین گاو فلک برده ز گاو زمین. نظامی. گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب. سوزنی. حمل سپاه تو را خاک چو طاقت نداشت گاو زمین آمدش چون سپر اندر جبین. خواجه سلمان (از شعوری). ، کنایه از قوتی است که خدای تعالی درمرکز زمین خلق کرده است. (برهان)
گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است. (غیاث) (آنندراج). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد: من گاو زمینم که جهان بردارم یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟! معزی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). خون قربان رفته از زیرزمین تا پشت گاو گاو بالای زمین از بهر قربان آمده. خاقانی. شاه بود آگه که وقت ماهی و گاو زمین کلی اجزای گیتی را کنند از هم جدا. خاقانی. گوهر شب را به شب عنبرین گاو فلک برده ز گاو زمین. نظامی. گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب. سوزنی. حمل سپاه تو را خاک چو طاقت نداشت گاو زمین آمدش چون سپر اندر جبین. خواجه سلمان (از شعوری). ، کنایه از قوتی است که خدای تعالی درمرکز زمین خلق کرده است. (برهان)
مقابل بدزین (در صفت اسب)، (یاداشت مؤلف)، اسبی که هنگام زین گذاشتن و سوار شدن رام و نرم است: رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن، منوچهری
مقابل بدزین (در صفت اسب)، (یاداشت مؤلف)، اسبی که هنگام زین گذاشتن و سوار شدن رام و نرم است: رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن، منوچهری